مشورت در سیره پیامبر(ص)
مشورت در سیره پیامبر(ص)
مشورت در سیره پیامبر(ص)
نويسنده:محمد جواد حیدری خراسانی
1 سیره در لغت و اصطلاح
2 مشورت در لغت و اصطلاح
3 نگاهى به اسرار و اهداف مشاوره در سیره معصومان(ع).
4 اسرار مشورت از دیدگاه مولوى
5 اهمیت و ضرورت مشورت در قرآن و حدیث
6 نمونههایى از مشاوره نبى اکرم(ص)
راغب اصفهانى مىنویسد: سیر یعنى حرکت در روى زمین، در زمینراه رفتن و گذشتن و عبور کردن. «سیره» یعنى حالت و روشى کهانسان دارد، نوع خاص حرکت انسان نوع رفتار و کردار و عملکردانسان را «سیره» گویند.
مورخانى که در باره پیامبر اکرم(ص) و روش زندگى او کتابنوشتهاند، تاریخ خود را «سیرهالنبى» نامیدهاند. سیرهشناسىبه معناى سبکشناسى و رفتارشناسى است.
1 اهمیت مشورت و شورا را به مسلمانان یاد آورى کنند و اینروحیه را در عرصههاى مختلف جامعه اسلامى، ایجاد و تقویتنمایند.
2 ضمن آموزش عملى به مسلمانان بیاموزند که چگونه به این سیرهعمل کنند و از ثمرات درخشان آن برخور دار شوند; پس از آنحضرت، این سنت الهى را به نیکى استمرار بخشند و زندگى را براساس مشورت بنیاد نهند.
3 نگاهى به اسرار و اهداف مشاوره در سیره معصومان(ع) یکى ازمسائل اساسى در سیره و منطق عملى پیشوایان معصوم(ع) مسالهمشورت و مشاوره است. در سیره پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع)مىخوانیم که با اصحاب خود بسیار مشورت مىکردند، به طورى که ازبرخى از اصحاب رسول اکرم(ص) و عایشه چنین نقل شده است: هیچ کسرا ندیدیم که با اصحاب خود بیشتر از رسول خدا با اصحابش مشورتکند. در اینجا این پرسشها به ذهن مىرسد: چرا رسول اکرم(ص) واهل بیت(ع) آنقدر مشورت مىکردند؟ آیا آنان به مشورت نیازداشنتد؟ مگر اندیشه و قواى ذهنى آنان چنان کامل و نیرومندنبود که حتى با قطع نظر از وحى و مقام خلیفهاللهى، باز ازمشورت بى نیاز بودند؟
آنان با چه کسانى مشورت مىکردند و چه کسانى با ایشان بهرایزنى مىپرداختند؟ آنان در نهایت چگونه تصمیم مىگرفتند؟
شورا مایه انس و صفا و الفت اجتماعى، پیوند مردم، ارزش یافتنآنان، استفاده از دیدگاهها و مواضع فکرى و علوم و آگاهىدیگران، پرهیز از استبداد راى و پىآمدهاى وخیم خود رایى،مشخص شدن قدر و جایگاه انسانها در امور اجتماعى و عرصههاىفکرى و فرهنگى مىگردد.
اهل حدیث و مفسران و مورخان، در بیان سر مشورت آن حضرت مطالبمبسوطى را آوردهاند که نشان مىدهد یکى از اهداف آن حضرت وجانشینان او در مشورت کردن با امت پرورش این روحیه در مردم وارزش یافتن آنان نزد یکدیگر بوده است.
ابو جعفر محمد بن جریر طبرى، ضمن مباحث مبسوطى در این زمینه،مىنویسد: «لیتبعه المومنون بعده... و یستنوا بسنته فى ذلک.»
امام فخر رازى از حسن و سفیان بن عیینه چنین آورده است:
«لیقتدى به غیره فى المشاوره و یصیرسنه فى امته.» آلوسىبغدادى مىنویسد: «ان تکون سنه بعده لامته.» گروهى از مفسرانشیعه هدف حضرت را اقتداى امتبه این سنت نیک دانسته، چنینتعبیر کردهاند:
«لتقتدى به امته فى المشاوره» ابو الفتوح رازى مىگوید:
«خواست تا مردمان به او اقتدا کنند از پس او .» شریف لاهیجىنیز در تفسیرش مىنویسد: آنکه این سنتحسنه مشورت در امت آنحضرت باقى بماند و بدون مشورت کارى نکنند.» دوران حکومتاسلامى نبى اکرم(ص) و زندگى آن حضرت بخوبى نشان داد که یکى ازعوامل موفقیت پیامبر اکرم (ص) در پیشبرد هدفهاى اسلامى، همینمساله مشورت بوده است. آن حضرت نشان داد که با مشورت و رعایتاصول و مبانى مدیریت مىتوان جامعه را در موقعیتهاى بحرانى بهسلامت اداره کرد و خود رایى و خود سرى را، که از بزرگترینآفتهاى فرهنگى و اجتماعى است، از ساحت اجتماع دور ساخت. آنحضرت به همگان آموخت که همه انسانها، حتى آنها که از فکر قوىبر خوردارند و صاحب بهترین افکار و اندیشهاند، به مشورتنیازمندند و اگر خود را از مشاوره با دیگران بى نیاز بینند،خوى استبداد و استکبار مىیابند. اما اگر با مردم مشاوره ورایزنى داشته باشند و شخصیت، دیدگاههاى آنان را نادیده نگیرندو از استعدادهاى آنان بهره برند، نه تنها از خطر فرو رفتن دراستبداد دور مىگردند; بلکه به آرا و اندیشههاى محکم و متقندست مىیابند. تجارب تایخى نشان داده است که بهترین افراد ومحکمترین نظامها در صورت فرو رفتن در استبداد به هلاکت مىرسند،جنبه مردمى خود را از دست مىدهند و در مسیر انحطاط مىافتند.
امیرمومنان (ع) مىفرماید:
«من استبد برایه هلک.» هرکس استبداد راى ورزد، هلاک مىشود.
«لاظهیر او ثق من المشاوره.» هیچ پشتیبانى مطمئنتر از مشورتنیست. در مکتب اسلام مشورت کردن عین هدایت است; گرد آوردنخوبیها و خیرها در پرتو این سنتحسنه به دست مىآید و هرکه باخردمندان مشورت کند، از انوار خردهاى آنان فروغ مىگیرد; «منالمشاور ذوى العقول استضاء بانوار العقول.» یکى از راههاىاساسى مشارکت در عقل و علم و دانش صاحبان اندیشه و فرهنگ وخرد، مشورت کردن است. «و من شاور الرجال یشارکها فىعقولها.» به همین جهتباید گفت:
آیه «وشاورهم فى الامر» به منظور لطف به امت و کرامتبه آنهاو فروغ بخشیدن به عقول آنان وارد شده است.
امر شاورهم پیامبر را رسید گرچه رایى نیست رایش را ندید در ترازو جور ضیق زرشدست نى از آنک جو چو زر گوهر شدست روح، قالب را کنون همره شدست مدتى سگ حارس درگه شدست مشورت کن با گروه صالحان بر پیمبر امر شاورهم بدان امر هم شورى براى این بود کز تشاور سهو و کژ کمتر رود این خردها چون مصابیح انور است بیست مصباح از یکى روشنتر ست
بنا بر این، سرکلام حضرت امیرمومنان (ع) روشن مىگردد کهمىفرماید: براى در امان ماندن از لغزشها و پشیمانیها باصاحبان خرد مشورت کن. «شاور ذوى العقول تامن الزلل والنوم»
علامه طباطبایى در باره این آیه مىگوید:
در جمله «و امر هم شورى بینهم» به ویژگى مهم و بنیادىمومنان اهل رشد و عمل اشاره شده، بدین صورت که آنان در به دستآوردن اندیشه صحیح و دیدگاه جامع و متقن به صاحبان عقل واندیشه و خرد مراجعه مىکنند و ضمن جمع آورى کلیه دیدگاههابهترین آنها را گزینش و تبعیت مىکنند و در واقع این آیه بهنظر من با آیه «والذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» نزدیکاست: و راه رسیدن به بهترین راههاى موجود در هر عرصهاى براىدستیابى به واقعیت مشورت است; چرا که «و ماتشاور قوم الاوفقوا الاحسن ما فى ضمیرهم» هیچ قومى در کارهایشان با یکدیگرمشورت نکردند مگر آنکه به بهترین راههاى موجود دستیافتند. ازدیدگاه پیامبر اسلام(ص)، جامعهاى که فافد سنت مشورت است ورهبران مستبد و خود سر و توانگران تنگ نظر دارد، حق حیاتندارد. چرا که فقدان سنت مشورت در جامعه شخصیت افراد را مىکشدو رشد فرهنگ و اندیشهها را متوقف مىسازد. این حقیقت در حدیثنبوى چنین آمده است:
«اذا کان امراکم خیارکم و اغنیاءکم سمحاءکم و امرکم شورىبینکم فظهر الارض خیرلکم من بطنها و اذا کان امراءکم شرارکم واغنیاءکم بخلا کم ولم یکن امر کم شورى بینکم فبطن الارض خیرلکممن ظهرها.» هرگاه زمامداران شما نیکان و توانگران شماسخاوتمندانتان باشد و کارهایتان به مشورت انجام شود، در اینموقع روى زمین از زیر زمین براى شما بهتر است (و شایسته حیاتو بقا هستید); ولى اگر زمامدارانتان بدان و توانگرانتان بخیلانباشند و کارها با مشورت برگزار نشود، در این صورت زیر زمین ازروى آن براى شما بهتر است.
مشورت ادراک و هشیارى دهد عقلها مر عقل را یارى دهد مشورت در کارها واجب شود تا پشیمانى در آخر کم شود
نبى اکرم (ص) در امور مختلف مشورت مىکرد و سپس تصمیم مىگرفت وعمل مىکرد.
چنانچه امام رضا(ع) فرمود: «ان رسول الله(ص) کانیستشیر اصحابه ثم یعزم على ما یرید.» البته مشورت نبىاکرم(ص) در امور مربوط به خدا و رسولش که حکم صریح داشت و بهعنوان نص ارائه مىشد، صورت نمىگرفت، بلکه مشورتها در امورمربوط به امت تحقق مىیافت. ضمیر «هم» در آیه «و امر همشورى بینهم» به این نکته اشاره دارد; زیرا اجتهاد در مقابلنص جایز نیست. و آیات متعددى از قرآن آن را باطل مىداند. «فلاو ربک لایومنون حتى یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فىانفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما.» نه به خدایتسوگند،ایمان نمىآورند تا تو را در اختلافهاى خویش حاکم کنند; سپس دردلهاى خود از آنچه حکم کردهاى، ملالى نیابند و کاملا تسلیمگردند.
جنگ بدر در سال دوم هجرى روى داد. به پیامبر گزارش رسید کهکاروانى از قریش اموال فراوان به طرف شام مىبرد.
حضرت به منظور مقابله به مثل از مدینه خارج شد، به تعقیبکاروان پرداخت و به آن دست نیافت. کاروان قریش به شام رفت، پساز مدتى گزارش دادند که کاروان قریش در حال باز گشت است.
پیامبر(ص) با313 تن در ماه مبارک سال دوم براى مصادره اموالقریش، در مقابل اموال مصادره شده مسلمانان ; از مدینه خارجشد، نیروى کمکى مکه با تجهیزات کامل براى کمک با کاروان قریشحرکت کرد. پیامبر(ص) اصحاب خود را گرد آورد و در مورد اینکهآیا دشمن را تعقیب کنند یا با گروه نظامى قریش رو به رو شوندو یا به مدینه باز گردند، با آنان مشورت کرد: «فاستشار الناسو اخبرهم عن قریش.» در این جریان نخست ابوبکر بر خاست و نظرخویش را مبنى بر جنگ با دشمن اعلام کرد. سپس عمر نظرى مشابهنظر او داد. آنگاه مقداد برخاست و گفت: «اى رسول خدا، آنچهخداوند برایت مقرر فرموده عمل کن; ما با تو هستیم. به خداسوگند، ما آنچه را که بنى اسرائیل به موسى گفتند به تونمىگوئیم که «فاذهب انت و ربک فقاتلا انا ههنا قاعدون»; توبا پروردگارت بروید و خودتان جنگ کنید که ما اینجا نشسته ومنتظریم. ما مىگوییم: تو و پروردگارت بروید و بجنگید و ما همبه امر شما جنگ مىکنیم.
رسول خدا(ص) مقداد را ستود، در حقش دعا کرد و باز فرمود:
«اشیروا على ایهاالناس.» و مقصود حضرت، انصار بودند زیرا ازطرف آنان، اکثریتبودند و از طرفى در عقبه با پیامبر(ص) پیماندفاعى بسته بودند. پیامبر(ص) مىخواست نظر آنان را در این خصوصبداند. سعد ابن معاذ برخاست نظر خویش را مبنى بر حرکت رسولخدا(ص) و اطاعت مطلق از وى است و جنگ با دشمن اعلام کرد.
سخنان سعد، انبساطى در رسول خدا(ص) ایجاد کرد و او را خشنودساخت. پس فرمود: «به راه افتید و بشارت باد شما را که خداوند(پیروزى بر) یکى از این دو گروه را به من وعده داده است. (یاتصاحب کاروان و یا پیروزى بر قریش) سوگند به خدا، گویا هماکنون جاى کشته شدنشان را پیش روى خود مىبینم.» رسول خدا (ص)با به کارگیرى این جلسه مشورتى از منزل «ذفران» حرکت کرد;از گردنهاى که موسوم به «اصافر» بود، گذشت; به سوى قریهاىکه در پایین گردنه قرار داشت، سرا زیر شد; نزدیک بدر فرود آمدو به کسب اطلاعات پرداخت. در دشتبدر آبهاى مختلفى بوسیلهچاههایى که در آن حفر شده بود، وجود داشت و به همین جهت محلتوقف کاروانهابود، مسلمانها زودتر از قریش کنار چاهها فرودآمده بودند، واقدى مىگوید:
پس از فرود آمدن در کنار اولین چاه، پیامبر(ص) از اصحاب خودمشورتى خواست و فرمود: «اشیروا على فى المنزل» نظر مشورتىشما در باره این مکان چیست؟ حباب بن منذر بر خاست و نظر خویشرا مبنى بر عدم مناسبت این مکان براى نبرد با دشمن اعلام کرد وگفت: «اکنون که فرمان خاص در مورد این مکان نرسیده و صرفاتدبیر جنگى است، دستور دهید تا آخرین چاه، که به دشمن نزدیکاست، پیشروى کنیم و در آنجا اردو بزنیم. رسول خدا(ص) فرمود:
«راى صواب همان است که گفتى. در این داستان به مشاوره اصحابنیز با نبىاکرم (ص) اشاره شده است. بدین ترتیب، با استفاده ازیکى از اصول و مبانى مدیریت و رهبرى حکیمانه و عمل به اصلاساس مشورت و بهرهگیرى از روشهاى نظامى بجا و روح ایمان،مسلمانان با وجود نیروى کم در مقابل نیروى بسیار دشمن بهپیروزى چشمگیرى دستیافتند و اسیران بسیار گرفتند.
پیامبراسلام(ص) در باره اسیران و امور دیگر مربوط به جنگ نیزبارها با اصحاب خود مشورت فرمود. مشاوره شیوه عملى رسولخدا(ص) در جنگهاى مختلف بود که به نمونههاى دیگرى اشارهمىکنیم.
2 در نبرد احزاب یا خندق نیز همین شیوه به کار رفت. و حضرترسول (ص) با اصحاب خود، جلسه مشورتى تشکیل داد.
3 در پیکار بنى قریظه، در مورد کیفیت و کمیت جنگ با یهودیانمدینه، مشورت کرد.
4 در پیکار نبى نضیر، در بر خورد با یهودیان مدینه، نیز چنینکرد.
5 در روز حدیبیه نیز در موضوعهاى مختلفى به مشورت پرداخت.
6 در فتح مکه، هنگامى که آمدن ابوسفیان به حضرت گزارش شد،مشورت کرد.
7 در غزوه طائف، پس از محاصره آنها، پیامبر اسلام (ص) بااصحاب خود مشاوره کرد و سپس تصمیم گرفت.
8 در غزوه تبوک، در امور مختلف، با اصحاب خود به مشورتپرداخت; «اشیروا على» فرمود و نظرهاى صائب و آراى صحیح ونوین اصحاب را مورد ستایش قرار داد.
9 در جنگ احد در باره اینکه سپاه اسلام در مدینه مستقر شود یابیرون رود; با اصحاب مشورت کرد و با اینکه خود موافق نبود نظراصحاب را پذیرفت.
این نمونهها و دهها نمونه دیگر، حاکى از مشاوره نبى اکرم(ص)در امور جنگ بود.
1 پیامبر (ص) در باره کسانى که به عایشه تهمت زدند، با اصحابخود مشورت کرد و نظر آنها را خواست. مورخانى چون ابن اسحاق،واقدى، بخارى، مسلم، احمد بن حنبل، ترمذى، بیهقى و دیگران اینجریان را به طور مبسوط آوردهاند و ضمن اشاره به امور جلساتمشورتى نبى اکرم(ص) با اصحاب، تاکید کردهاند که نبى اکرم(ص)در این حادثه با حضرت على بن ابیطالب (ع) و اسامه بن زید بهطور ویژه مشورت کرد. مفسران اهل سنت نیز در ذیل آیات 11 تا16سوره نور که مربوط به «افک» (تهمت عظیم) است، مطالب مبسوطىدر باره تهمتبه عایشه آوردهاند و به مواردى از مشورت نبىاکرم(ص) با اصحاب و مشورت اصحاب با حضرت اشاره کردهاند که جاىنقد و بررسى دارد و مفسران شیعى به نقادى مطالب مفسران اهلسنت پرداختهاند.
2 پیامبر(ص) در مورد اعزام افراد براى تبلیغ و اداره امور یکمنطقه و اعطاى مسئوولیتبه افراد به منظور فرماندارى واستاندارى و مدیریت و حکومتبخشى از مناطق تحت اداره خویش بااصحاب مشورت مىکرد.
اصحاب آن حضرت نیز، با پیروى از این سنت نیکو، نه تنها بارسولاکرم(ص) در امور مختلف به مشورت مىپرداختند; بلکه باهمدیگر نیز مشورت مىکردند. پژوهشى در باره روششناسى مشاورهنبىاکرم(ص) با اصحاب و بالعکس و همین طور مشاروههاى مسلماناندر صدر اسلام نیازمند مقاله مستقل و جامعى است.
آنچه گذشت، بخوبى نشان مىدهد که پیامبر اسلام(ص) با وجود آنکهمعصوم بود و از نظر فکر و تدبیر و تصمیمگیرى به مشورت نیازنداشت، براى احیاى این سنت و آموزش و پرورش امت، پیوسته بااصحاب خویش مشورت مىکرد.
ماهنامه کوثر
2 مشورت در لغت و اصطلاح
3 نگاهى به اسرار و اهداف مشاوره در سیره معصومان(ع).
4 اسرار مشورت از دیدگاه مولوى
5 اهمیت و ضرورت مشورت در قرآن و حدیث
6 نمونههایى از مشاوره نبى اکرم(ص)
واژه سیره در لغت و اصطلاح
راغب اصفهانى مىنویسد: سیر یعنى حرکت در روى زمین، در زمینراه رفتن و گذشتن و عبور کردن. «سیره» یعنى حالت و روشى کهانسان دارد، نوع خاص حرکت انسان نوع رفتار و کردار و عملکردانسان را «سیره» گویند.
مورخانى که در باره پیامبر اکرم(ص) و روش زندگى او کتابنوشتهاند، تاریخ خود را «سیرهالنبى» نامیدهاند. سیرهشناسىبه معناى سبکشناسى و رفتارشناسى است.
واژه مشورت و شورا در لغت و اصطلاح
.3 نگاهى به اسرار و اهداف مشاوره در سیره معصومان(ع)
1 اهمیت مشورت و شورا را به مسلمانان یاد آورى کنند و اینروحیه را در عرصههاى مختلف جامعه اسلامى، ایجاد و تقویتنمایند.
2 ضمن آموزش عملى به مسلمانان بیاموزند که چگونه به این سیرهعمل کنند و از ثمرات درخشان آن برخور دار شوند; پس از آنحضرت، این سنت الهى را به نیکى استمرار بخشند و زندگى را براساس مشورت بنیاد نهند.
3 نگاهى به اسرار و اهداف مشاوره در سیره معصومان(ع) یکى ازمسائل اساسى در سیره و منطق عملى پیشوایان معصوم(ع) مسالهمشورت و مشاوره است. در سیره پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع)مىخوانیم که با اصحاب خود بسیار مشورت مىکردند، به طورى که ازبرخى از اصحاب رسول اکرم(ص) و عایشه چنین نقل شده است: هیچ کسرا ندیدیم که با اصحاب خود بیشتر از رسول خدا با اصحابش مشورتکند. در اینجا این پرسشها به ذهن مىرسد: چرا رسول اکرم(ص) واهل بیت(ع) آنقدر مشورت مىکردند؟ آیا آنان به مشورت نیازداشنتد؟ مگر اندیشه و قواى ذهنى آنان چنان کامل و نیرومندنبود که حتى با قطع نظر از وحى و مقام خلیفهاللهى، باز ازمشورت بى نیاز بودند؟
آنان چه ضرورتى در این اصل احساس مىکردند؟
آنان با چه کسانى مشورت مىکردند و چه کسانى با ایشان بهرایزنى مىپرداختند؟ آنان در نهایت چگونه تصمیم مىگرفتند؟
شورا مایه انس و صفا و الفت اجتماعى، پیوند مردم، ارزش یافتنآنان، استفاده از دیدگاهها و مواضع فکرى و علوم و آگاهىدیگران، پرهیز از استبداد راى و پىآمدهاى وخیم خود رایى،مشخص شدن قدر و جایگاه انسانها در امور اجتماعى و عرصههاىفکرى و فرهنگى مىگردد.
اهل حدیث و مفسران و مورخان، در بیان سر مشورت آن حضرت مطالبمبسوطى را آوردهاند که نشان مىدهد یکى از اهداف آن حضرت وجانشینان او در مشورت کردن با امت پرورش این روحیه در مردم وارزش یافتن آنان نزد یکدیگر بوده است.
ابو جعفر محمد بن جریر طبرى، ضمن مباحث مبسوطى در این زمینه،مىنویسد: «لیتبعه المومنون بعده... و یستنوا بسنته فى ذلک.»
امام فخر رازى از حسن و سفیان بن عیینه چنین آورده است:
«لیقتدى به غیره فى المشاوره و یصیرسنه فى امته.» آلوسىبغدادى مىنویسد: «ان تکون سنه بعده لامته.» گروهى از مفسرانشیعه هدف حضرت را اقتداى امتبه این سنت نیک دانسته، چنینتعبیر کردهاند:
«لتقتدى به امته فى المشاوره» ابو الفتوح رازى مىگوید:
«خواست تا مردمان به او اقتدا کنند از پس او .» شریف لاهیجىنیز در تفسیرش مىنویسد: آنکه این سنتحسنه مشورت در امت آنحضرت باقى بماند و بدون مشورت کارى نکنند.» دوران حکومتاسلامى نبى اکرم(ص) و زندگى آن حضرت بخوبى نشان داد که یکى ازعوامل موفقیت پیامبر اکرم (ص) در پیشبرد هدفهاى اسلامى، همینمساله مشورت بوده است. آن حضرت نشان داد که با مشورت و رعایتاصول و مبانى مدیریت مىتوان جامعه را در موقعیتهاى بحرانى بهسلامت اداره کرد و خود رایى و خود سرى را، که از بزرگترینآفتهاى فرهنگى و اجتماعى است، از ساحت اجتماع دور ساخت. آنحضرت به همگان آموخت که همه انسانها، حتى آنها که از فکر قوىبر خوردارند و صاحب بهترین افکار و اندیشهاند، به مشورتنیازمندند و اگر خود را از مشاوره با دیگران بى نیاز بینند،خوى استبداد و استکبار مىیابند. اما اگر با مردم مشاوره ورایزنى داشته باشند و شخصیت، دیدگاههاى آنان را نادیده نگیرندو از استعدادهاى آنان بهره برند، نه تنها از خطر فرو رفتن دراستبداد دور مىگردند; بلکه به آرا و اندیشههاى محکم و متقندست مىیابند. تجارب تایخى نشان داده است که بهترین افراد ومحکمترین نظامها در صورت فرو رفتن در استبداد به هلاکت مىرسند،جنبه مردمى خود را از دست مىدهند و در مسیر انحطاط مىافتند.
امیرمومنان (ع) مىفرماید:
«من استبد برایه هلک.» هرکس استبداد راى ورزد، هلاک مىشود.
«لاظهیر او ثق من المشاوره.» هیچ پشتیبانى مطمئنتر از مشورتنیست. در مکتب اسلام مشورت کردن عین هدایت است; گرد آوردنخوبیها و خیرها در پرتو این سنتحسنه به دست مىآید و هرکه باخردمندان مشورت کند، از انوار خردهاى آنان فروغ مىگیرد; «منالمشاور ذوى العقول استضاء بانوار العقول.» یکى از راههاىاساسى مشارکت در عقل و علم و دانش صاحبان اندیشه و فرهنگ وخرد، مشورت کردن است. «و من شاور الرجال یشارکها فىعقولها.» به همین جهتباید گفت:
آیه «وشاورهم فى الامر» به منظور لطف به امت و کرامتبه آنهاو فروغ بخشیدن به عقول آنان وارد شده است.
4 اسرار و اهداف مشورت از دیدگاه مولوى
امر شاورهم پیامبر را رسید گرچه رایى نیست رایش را ندید در ترازو جور ضیق زرشدست نى از آنک جو چو زر گوهر شدست روح، قالب را کنون همره شدست مدتى سگ حارس درگه شدست مشورت کن با گروه صالحان بر پیمبر امر شاورهم بدان امر هم شورى براى این بود کز تشاور سهو و کژ کمتر رود این خردها چون مصابیح انور است بیست مصباح از یکى روشنتر ست
بنا بر این، سرکلام حضرت امیرمومنان (ع) روشن مىگردد کهمىفرماید: براى در امان ماندن از لغزشها و پشیمانیها باصاحبان خرد مشورت کن. «شاور ذوى العقول تامن الزلل والنوم»
5 اهمیت و ضرورت مشورت در قرآن و حدیث
علامه طباطبایى در باره این آیه مىگوید:
در جمله «و امر هم شورى بینهم» به ویژگى مهم و بنیادىمومنان اهل رشد و عمل اشاره شده، بدین صورت که آنان در به دستآوردن اندیشه صحیح و دیدگاه جامع و متقن به صاحبان عقل واندیشه و خرد مراجعه مىکنند و ضمن جمع آورى کلیه دیدگاههابهترین آنها را گزینش و تبعیت مىکنند و در واقع این آیه بهنظر من با آیه «والذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» نزدیکاست: و راه رسیدن به بهترین راههاى موجود در هر عرصهاى براىدستیابى به واقعیت مشورت است; چرا که «و ماتشاور قوم الاوفقوا الاحسن ما فى ضمیرهم» هیچ قومى در کارهایشان با یکدیگرمشورت نکردند مگر آنکه به بهترین راههاى موجود دستیافتند. ازدیدگاه پیامبر اسلام(ص)، جامعهاى که فافد سنت مشورت است ورهبران مستبد و خود سر و توانگران تنگ نظر دارد، حق حیاتندارد. چرا که فقدان سنت مشورت در جامعه شخصیت افراد را مىکشدو رشد فرهنگ و اندیشهها را متوقف مىسازد. این حقیقت در حدیثنبوى چنین آمده است:
«اذا کان امراکم خیارکم و اغنیاءکم سمحاءکم و امرکم شورىبینکم فظهر الارض خیرلکم من بطنها و اذا کان امراءکم شرارکم واغنیاءکم بخلا کم ولم یکن امر کم شورى بینکم فبطن الارض خیرلکممن ظهرها.» هرگاه زمامداران شما نیکان و توانگران شماسخاوتمندانتان باشد و کارهایتان به مشورت انجام شود، در اینموقع روى زمین از زیر زمین براى شما بهتر است (و شایسته حیاتو بقا هستید); ولى اگر زمامدارانتان بدان و توانگرانتان بخیلانباشند و کارها با مشورت برگزار نشود، در این صورت زیر زمین ازروى آن براى شما بهتر است.
مشورت ادراک و هشیارى دهد عقلها مر عقل را یارى دهد مشورت در کارها واجب شود تا پشیمانى در آخر کم شود
نبى اکرم (ص) در امور مختلف مشورت مىکرد و سپس تصمیم مىگرفت وعمل مىکرد.
چنانچه امام رضا(ع) فرمود: «ان رسول الله(ص) کانیستشیر اصحابه ثم یعزم على ما یرید.» البته مشورت نبىاکرم(ص) در امور مربوط به خدا و رسولش که حکم صریح داشت و بهعنوان نص ارائه مىشد، صورت نمىگرفت، بلکه مشورتها در امورمربوط به امت تحقق مىیافت. ضمیر «هم» در آیه «و امر همشورى بینهم» به این نکته اشاره دارد; زیرا اجتهاد در مقابلنص جایز نیست. و آیات متعددى از قرآن آن را باطل مىداند. «فلاو ربک لایومنون حتى یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فىانفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما.» نه به خدایتسوگند،ایمان نمىآورند تا تو را در اختلافهاى خویش حاکم کنند; سپس دردلهاى خود از آنچه حکم کردهاى، ملالى نیابند و کاملا تسلیمگردند.
6 نمونههایى از مشاوره نبى اکرم(ص)
الف مشاوره در امور فرهنگى و مسائل نظامى
جنگ بدر در سال دوم هجرى روى داد. به پیامبر گزارش رسید کهکاروانى از قریش اموال فراوان به طرف شام مىبرد.
حضرت به منظور مقابله به مثل از مدینه خارج شد، به تعقیبکاروان پرداخت و به آن دست نیافت. کاروان قریش به شام رفت، پساز مدتى گزارش دادند که کاروان قریش در حال باز گشت است.
پیامبر(ص) با313 تن در ماه مبارک سال دوم براى مصادره اموالقریش، در مقابل اموال مصادره شده مسلمانان ; از مدینه خارجشد، نیروى کمکى مکه با تجهیزات کامل براى کمک با کاروان قریشحرکت کرد. پیامبر(ص) اصحاب خود را گرد آورد و در مورد اینکهآیا دشمن را تعقیب کنند یا با گروه نظامى قریش رو به رو شوندو یا به مدینه باز گردند، با آنان مشورت کرد: «فاستشار الناسو اخبرهم عن قریش.» در این جریان نخست ابوبکر بر خاست و نظرخویش را مبنى بر جنگ با دشمن اعلام کرد. سپس عمر نظرى مشابهنظر او داد. آنگاه مقداد برخاست و گفت: «اى رسول خدا، آنچهخداوند برایت مقرر فرموده عمل کن; ما با تو هستیم. به خداسوگند، ما آنچه را که بنى اسرائیل به موسى گفتند به تونمىگوئیم که «فاذهب انت و ربک فقاتلا انا ههنا قاعدون»; توبا پروردگارت بروید و خودتان جنگ کنید که ما اینجا نشسته ومنتظریم. ما مىگوییم: تو و پروردگارت بروید و بجنگید و ما همبه امر شما جنگ مىکنیم.
رسول خدا(ص) مقداد را ستود، در حقش دعا کرد و باز فرمود:
«اشیروا على ایهاالناس.» و مقصود حضرت، انصار بودند زیرا ازطرف آنان، اکثریتبودند و از طرفى در عقبه با پیامبر(ص) پیماندفاعى بسته بودند. پیامبر(ص) مىخواست نظر آنان را در این خصوصبداند. سعد ابن معاذ برخاست نظر خویش را مبنى بر حرکت رسولخدا(ص) و اطاعت مطلق از وى است و جنگ با دشمن اعلام کرد.
سخنان سعد، انبساطى در رسول خدا(ص) ایجاد کرد و او را خشنودساخت. پس فرمود: «به راه افتید و بشارت باد شما را که خداوند(پیروزى بر) یکى از این دو گروه را به من وعده داده است. (یاتصاحب کاروان و یا پیروزى بر قریش) سوگند به خدا، گویا هماکنون جاى کشته شدنشان را پیش روى خود مىبینم.» رسول خدا (ص)با به کارگیرى این جلسه مشورتى از منزل «ذفران» حرکت کرد;از گردنهاى که موسوم به «اصافر» بود، گذشت; به سوى قریهاىکه در پایین گردنه قرار داشت، سرا زیر شد; نزدیک بدر فرود آمدو به کسب اطلاعات پرداخت. در دشتبدر آبهاى مختلفى بوسیلهچاههایى که در آن حفر شده بود، وجود داشت و به همین جهت محلتوقف کاروانهابود، مسلمانها زودتر از قریش کنار چاهها فرودآمده بودند، واقدى مىگوید:
پس از فرود آمدن در کنار اولین چاه، پیامبر(ص) از اصحاب خودمشورتى خواست و فرمود: «اشیروا على فى المنزل» نظر مشورتىشما در باره این مکان چیست؟ حباب بن منذر بر خاست و نظر خویشرا مبنى بر عدم مناسبت این مکان براى نبرد با دشمن اعلام کرد وگفت: «اکنون که فرمان خاص در مورد این مکان نرسیده و صرفاتدبیر جنگى است، دستور دهید تا آخرین چاه، که به دشمن نزدیکاست، پیشروى کنیم و در آنجا اردو بزنیم. رسول خدا(ص) فرمود:
«راى صواب همان است که گفتى. در این داستان به مشاوره اصحابنیز با نبىاکرم (ص) اشاره شده است. بدین ترتیب، با استفاده ازیکى از اصول و مبانى مدیریت و رهبرى حکیمانه و عمل به اصلاساس مشورت و بهرهگیرى از روشهاى نظامى بجا و روح ایمان،مسلمانان با وجود نیروى کم در مقابل نیروى بسیار دشمن بهپیروزى چشمگیرى دستیافتند و اسیران بسیار گرفتند.
پیامبراسلام(ص) در باره اسیران و امور دیگر مربوط به جنگ نیزبارها با اصحاب خود مشورت فرمود. مشاوره شیوه عملى رسولخدا(ص) در جنگهاى مختلف بود که به نمونههاى دیگرى اشارهمىکنیم.
2 در نبرد احزاب یا خندق نیز همین شیوه به کار رفت. و حضرترسول (ص) با اصحاب خود، جلسه مشورتى تشکیل داد.
3 در پیکار بنى قریظه، در مورد کیفیت و کمیت جنگ با یهودیانمدینه، مشورت کرد.
4 در پیکار نبى نضیر، در بر خورد با یهودیان مدینه، نیز چنینکرد.
5 در روز حدیبیه نیز در موضوعهاى مختلفى به مشورت پرداخت.
6 در فتح مکه، هنگامى که آمدن ابوسفیان به حضرت گزارش شد،مشورت کرد.
7 در غزوه طائف، پس از محاصره آنها، پیامبر اسلام (ص) بااصحاب خود مشاوره کرد و سپس تصمیم گرفت.
8 در غزوه تبوک، در امور مختلف، با اصحاب خود به مشورتپرداخت; «اشیروا على» فرمود و نظرهاى صائب و آراى صحیح ونوین اصحاب را مورد ستایش قرار داد.
9 در جنگ احد در باره اینکه سپاه اسلام در مدینه مستقر شود یابیرون رود; با اصحاب مشورت کرد و با اینکه خود موافق نبود نظراصحاب را پذیرفت.
این نمونهها و دهها نمونه دیگر، حاکى از مشاوره نبى اکرم(ص)در امور جنگ بود.
ب مشاوره در امور غیر نظامى و مسایل غیر جنگى
1 پیامبر (ص) در باره کسانى که به عایشه تهمت زدند، با اصحابخود مشورت کرد و نظر آنها را خواست. مورخانى چون ابن اسحاق،واقدى، بخارى، مسلم، احمد بن حنبل، ترمذى، بیهقى و دیگران اینجریان را به طور مبسوط آوردهاند و ضمن اشاره به امور جلساتمشورتى نبى اکرم(ص) با اصحاب، تاکید کردهاند که نبى اکرم(ص)در این حادثه با حضرت على بن ابیطالب (ع) و اسامه بن زید بهطور ویژه مشورت کرد. مفسران اهل سنت نیز در ذیل آیات 11 تا16سوره نور که مربوط به «افک» (تهمت عظیم) است، مطالب مبسوطىدر باره تهمتبه عایشه آوردهاند و به مواردى از مشورت نبىاکرم(ص) با اصحاب و مشورت اصحاب با حضرت اشاره کردهاند که جاىنقد و بررسى دارد و مفسران شیعى به نقادى مطالب مفسران اهلسنت پرداختهاند.
2 پیامبر(ص) در مورد اعزام افراد براى تبلیغ و اداره امور یکمنطقه و اعطاى مسئوولیتبه افراد به منظور فرماندارى واستاندارى و مدیریت و حکومتبخشى از مناطق تحت اداره خویش بااصحاب مشورت مىکرد.
اصحاب آن حضرت نیز، با پیروى از این سنت نیکو، نه تنها بارسولاکرم(ص) در امور مختلف به مشورت مىپرداختند; بلکه باهمدیگر نیز مشورت مىکردند. پژوهشى در باره روششناسى مشاورهنبىاکرم(ص) با اصحاب و بالعکس و همین طور مشاروههاى مسلماناندر صدر اسلام نیازمند مقاله مستقل و جامعى است.
آنچه گذشت، بخوبى نشان مىدهد که پیامبر اسلام(ص) با وجود آنکهمعصوم بود و از نظر فکر و تدبیر و تصمیمگیرى به مشورت نیازنداشت، براى احیاى این سنت و آموزش و پرورش امت، پیوسته بااصحاب خویش مشورت مىکرد.
ماهنامه کوثر
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}